miraculous

miraculous

سلام دوستای گلم ، به دلیل مدارس نمی‌تونیم زیاد فعالیت کنیم (:
miraculous

miraculous

سلام دوستای گلم ، به دلیل مدارس نمی‌تونیم زیاد فعالیت کنیم (:

عشق ممنوع / فصل ۱ پارت 6





Bizimkisi bir aşk hikayesi

مال ما  یک حکایت عشق است

Siyah beyaz film gibi biraz

کمی مثل فیلم سیاه و سفید

Gözyaşı umut ve ihtiras

اشک ، امید و طمع

Bizimkisi alev gibi biraz... alev gibi

مال ما کمی مثل شعله آتش است... مثل شعله آتش

Bizimkisi bir aşk hikayesi

مال ما یک حکایت عشق است

Siyah beyaz film gibi biraz

کمی مثل فیلم سیاه و سفید
Ateşle su dikenle gül gibi

مثل آتش و آب، مثل خار و گل

Bizimkisi roman gibi biraz

مال ما کمی مثل رمان

Bu güller senin için

این گل ها برای تو

bu gönul ikimizin

این میل واسه هر دومون

Hiç üzülme ağlama

اصلا ناراحت نشو ، گریه نکن

Sen gülümse daima

تو همیشه لبخند بزن

Bu güller senin için

این گل ها برای تو

bu gönul ikimizin

این میل واسه هر دومون

Hiç üzülme ağlama

اصلا ناراحت نشو ، گریه نکن

Sen gülümse daima

تو همیشه لبخند بزن

Bizimkisi bir aşk hikayesi

مال ما یک حکایت عشق است

Siyah beyaz film gibi biraz

کمی مثل فیلم سیاه و سفید

Hüzünlü sonbahar kapısından

از در غمگین پائیز

Çıkmak gibi aydınlığa biraz

مانند کمی وارد شدن به روشنایی

Bizimkisi bir aşk hikayesi

مال ما یک حکایت عشق است

Siyah beyaz film gibi biraz

کمی مثل فیلم سیاه و سفید

Ateşle su dikenle gül gibi

مثل آتش و آب، مثل خار و گل

Bizimkisi roman gibi biraz

مال ما کمی مثل رمان

Bu güller senin için

این گل ها برای تو

bu gönul ikimizin

این میل واسه هر دومون

Hiç üzülme ağlama

اصلا ناراحت نشو ، گریه نکن

Sen gülümse daima

تو همیشه لبخند بزن

Bu güller senin için

این گل ها برای تو

bu gönul ikimizin

این میل واسه هر دومون

Hiç üzülme ağlama

اصلا ناراحت نشو ، گریه نکن

Sen gülümse daima

تو همیشه لبخند بزن


Ne güzeldi değil mi yaşadıklarımız

چه زیبا بود زندگی کردنمون این طور نیست؟

Ne güzeldi

چه زیبا بود

Artık ne sen ne de ben

دیگه نه تو نه من

Bulamayız o günleri

نمیتونیم اون روزها رو به دست بیاریم

Bazen düşünüyorum da

بعضا فکر میکنم که

Bende de yanlış bir şeyler vardı galiba diyorum

میگم مثل اینکه در من هم چیزهای اشتباهی بود

İkimizde kıymetini bilemedik bir şeylerin

هر دومون قیمت یک چیز هایی رو ندونستیم

Hatırlarmısın akşam olur

یادت میاد عصر که میشد

Mumlarımızı yakardık

شمع هامون رو روشن میکردیم

Sen kokunu sürerdin

تو عطرتو میزدی

Oda sen kokardı

اتاق هم بوی تو رو میداد

Olmadık şeylere güler

به چیزهای غیر ممکن میخندیدیم

Durup dururken ağlardık

مکث میکردیم و گریه میکردیم

Güzel havalarda sokaklara çıkardık

تو هواهای خوب میرفتیم تو کوچه ها

Bir de kar yağınca kar topu oynardık seninle

وقتی هم که برف می اومد با هم گلوله برفی بازی میکردیم

Son mektubunu dün aldım

آخرین نامه ات دیروز دستم رسید

Teşekkür ederim

تشکر میکنم

Ben sana yazmıştım grip salgını var demiştim

من واسه تو نوشته بودم و گفته بودم احتمال سرما خوردگی هست

Bak yine gribe yakalanmışsın

ببین دوباره سرما خورده ای

Neyse geçmiş olsun

به هر حال سلامت باشی

Buralarda da hava soğuk ama hasta falan değilim

اینجا هم هوا سرده اما مریض نیستم

Bu gözlüklerle başım dertte

با این عینکها مشکل دارم

Hayat işte yuvarlanıp gidiyoruz

اینجوری زندگی می گذرد
Hepinizi çok özledim

خیلی دلتنگ همتون شدم

Bizimkisi bir aşk hikayesi

مال ما یک حکایت عشق است

Siyah beyaz film gibi biraz

کمی مثل فیلم سیاه و سفید

Ateşle su dikenle gül gibi

مثل آتش و آب، مثل خار و گل

Bizimkisi roman gibi biraz

مال ما کمی مثل رمان



 



* از زبان مرینت *

اصلا هیچ فکری به ذهنم نمی‌رسید

تنها چیزی که بهش فکر میکردم این بود که

یعنی من هیچ وقت نمیتوانم

یه آدرین بگم که بهش علاقه دارم

اشک از چشمانم آمد 

به زور پا شدم و دویدم سمت لایلا بهش گفتم

- لایلا 

لایلا : مرینت ؟

مرینت : من میخواهم چیزی را که تمام مدت نتونستم به آدرین بگم را بهش بگم

لایلا تعجب کرد چشماشو یک وری کرد و گفت 

- خب بگو

سرم را انداختم پایین و آرام آرام سمت ماشین آدرین رفتم

آدرین داشت سوار ماشین میشد

 داد زدم

- آدرییییننننننننن

آدرین برگشت 

آدرین : چیزی شده مرینت ؟

مرینت : عقب عقب رفت 

آدرین رفت نزدیکتر و گفت 

- مرینت چرا اینجوری می‌کنی ؟

یک جا واستادم

اشک هام مدام روی گونه هام سرازیر میشد 

با دستم اشک هام را پاک کردم و توی چشمای آدرین زل زدم و گفتم

- آدرین من واقعا به تو علاقه دارم 

آدرین : مرینت من من ......

دیگه نتونستم جلوی اشکم هایم را بگیرم

آدرین : من متاسفم اما من به یکی دیگه علاقه دارم

چشم هایم گرد شد و عقب عقب رفتم

مرینت : این امکان نداره

آدرین مدام جلو می‌آمد و سعی میکرد من را آرام کنه

اما من عقب تر میرفتم

آدرین : مریننننت مواظب باش

انقدر اشک میریختم اصلا دیگه چیزی برام مهم نبود 

احساس میکردم خیلی بی ارزشم

یک دفعه زیر پام خالی شد 



* از زبان آدرین *

مرینت هی عقب و عقب تر میرفت

- هی مرینت آرام باش آرام باش

مرینت : منظورت چیه ؟ یکی دیگه ؟ چطور ممکنه؟؟؟

مدام اشک می‌ریخت و عقب عقب میرفت


یکهو دیدم به پایین پرت شد 

- مریننننتتتتتت نهههههههههه

دویدم سمتش

آلیا و نینو سریع دویدند سمتش


​​​​​​لوکا هم سریع آمد



* از زبان مرینت *

چشمهایم را باز کردم

دیدم آلیا و نینو و لوکا با استرس و گریه کنان کنارم نشستند

- حالت خوبه ؟ یک چیزی بگو دختر ؟

آلیا و نینو مدام میگفتند حالت خوبه


یکم که دقت کردم دیدم خیس آبم

سرفه کردم

دیدم کنار اسکله ام

هی سرفه میکردم

مثل اینکه داشتم غرق میشدم

دیدم یکی دستشو به سمتم دراز کرد

به زور با چشمای خیس می‌تونستم ببینم

دیدم آدرینه

نمیخواستم اما دستشو پس زدم

نینو رفت پیش آدرین 

آلیا و لوکا هم پیش من ماندند و من را از آب بیرون کشیدند 



* از زبان آدرین *

مرینت زیر پایش خالی شد و افتاد داخل آب

نمی دانستم باید چیکار کنم

مرینت رفته بود زیر آب 

وای نه خدایا من .... من چیکار کردم ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد